تولیدات صوتی ارائه شده به صورت رایگان در سایت، تمام هزینه های آن به صورت شخصی پرداخت شده است و بازخورد مالی ندارد. با حمایت خود به ادامه فعالیت ما کمک خواهید کرد.
در سایت کتاب‌های صوتی جهت احترام به قوانین کپی‌رایت عمدتا تلاش می‌کنیم کتاب‌هایی را صوتی نماییم که از نخستین چاپ آن‌ها حداقل 10 سال گذشته باشد، با این حال مسئولین محترم انتشاراتی که کتاب صوتی شده‌ی انتشاراتشان را در این سایت مشاهده کرده‌اند و نظر مساعدی نسبت به قرار داشتن کتابشان در این سایت ندارند کافی است با ارسال ایمیل درخواست حذف کتاب را اعلام نمایند.
neyestan.raha@gmail.comشعر اعتراف
.:: شاعر: یغما گلرویی ::.
صد و پنجاه پله زیرِ زمین، صندلی، میز، بازجو، دوربین...
کاش می‌شد عقب عقب کلِ زندگیمو برم به سمتِ جنین!
جُرم‌هایی به قُطرِ پرونده، شُرکایی به اسمِ «خواننده»،
ارتباطِ شقیقه و گردو، ارتباطِ «بی.بی.سی» و بنده!
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر من یه عکس پر غبار از یه ترانه ساز لال
.:: شاعر: یغما گلرویی ::.
من سکوتم تو ترانه
من یه فانوس تو زبانه
من نگاه مات و گنگم
تو نگاهی عاشقانه
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر هنوزم قهوه شو تنها به عشقت تلخ می نوشته
.:: شاعر: یغما گلرویی ::.
یه ساله رفتی و اسمت هنوز مونده تو این گوشی...
می‌دونم قهوه‌تو مثل قدیما تلخ می‌نوشی
می‌دونم شب‌ها توی تختت کتابِ شعر می‌خونی
کنارِ پنجره شادی با یه سیگار پنهونی
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر من به زخمام دخیل می بندم
.:: شاعر: یغما گلرویی ::.
این ترانه گواهیِ فوته، شاعرِ متن پیشِ رو مُرده
بسکه هِی خواب دیده بیداره، بسکه رؤیاشو بالا آورده
این شبیه دعای قبل از مرگ، این شروع یه اختتامیه‌س
شکل آژیرِ قرمزه حرفام، تف به تسلیم، تف به آتش‌بس
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر از خانه بیرون بیا
.:: شاعر: یغما گلرویی ::.
از خانه بیرون بیا تا زیبا شود این شهر،
تا درخت‌های دودگرفته‌ی خیابانِ پهلوی سابق
دوباره جوانه بزنند
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر این شعرها که بوی سکوت می دهند
.:: شاعر: شمس لنگرودی ::.
این شعرها که بوی سکوت می دهند
از غیبت لب های توست
کلمات
مثل زنجره های خشکیده ی تابستانی
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر دیدار تو کشتزار نور است
.:: شاعر: شمس لنگرودی ::.
دیدار تو کشتزار نور است
آهویى بىقرار
که از لب تشنهاش
آفتابِ سحر فرو مىریزد
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر تا برگردی و دست تکان بدهی
.:: شاعر: شمس لنگرودی ::.
بر نمی گردند شعرها
به خانه نمی روند
تا برگردی و دست تکان دهی
روبانهای سفید را در کف شعرها ببین
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر نه میتوان فراموشت کنم
.:: شاعر: شمس لنگرودی ::.
نه نمی توانم فراموشت کنم
زخمهای من بی حضور تو، از تسکین سرباز می زنند
بالهای من تکه تکه فرو می ریزند
بره های مسیح را می بینم، که به دنبالم می دوند
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعری برای 26 آبان
.:: شاعر: شمس لنگرودی ::.
ساعت
دوازده و بیست و پنج دقیقه ی نیمروز
بیست و ششم آبان
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
