شمس لنگرودی - نه میتوان فراموشت کنم
شعر نه میتوان فراموشت کنم
.:: شاعر: شمس لنگرودی ::.
نه نمی توانم فراموشت کنم
زخمهای من بی حضور تو، از تسکین سرباز می زنند
بالهای من تکه تکه فرو می ریزند
بره های مسیح را می بینم، که به دنبالم می دوند
و نشان فولوت تو را می پرسند
نه نمی توانم فراموشت کنم
خیابانها بی حضور تو
راههای آشکار جهنمند
تو پرنده ای معصومی، که راهش را در باغ حیات زندانی گم کرده است
تک صورتی ازلی بر رخسار تمام پیامبرانی
باد تشنه تابستانی، که گندم زاران رسیده در قدوم تو خم می شوند
آشیانه ی رودی از برف، که از قله های بهار فرو می ریزد
نه نمی توانم، نمی خواهم که فراموشت کنم!
تپه های خشکیده از پله های تو بالا می آیند
تا به بوی نفسهای تو درمان شوند و به کوهستان باز گردند
ماه هزار ساله، دست نوشته ی آخرش را برای تو می فرستد تا تصحیح اش کنی
نه نمی توانم فراموشت کنم
قزل آلای عصیانگری که به چشمه خود باز می رود
خونین شده در رودها که به جانب دریا روان است.
:::: دانلود فایل صوتی ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
فایل صوتی این اثر موجود نیست!
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
نکات مهم:
- درصورتی که گوینده هستید و این شعر را خوانش کرده اید و یا فایل صوتی این شعر را دارید لطفا آن را همراه با توضیحات به ایمیل Neyestan.Raha@gmail.com ارسال کنید تا به صورت رایگان درج شود.
- برای درج آثار خود به صورت رایگان با ایمیل Neyestan.Raha@gmail.com در تماس باشید.
- برای انتقادات و پیشنهادات در مورد این اثر در همین پست نظر بدهید.
- ۹۵/۰۶/۱۳
- ۱۲۵۳ نمایش