احمد شاملو - آغاز
شعر آغاز
.:: شاعر : احمد شاملو ::.
بیگاهان
به غربت
به زمانی که خود درنرسیده بود ــ
چنین زاده شدم در بیشهی جانوران و سنگ،
و قلبام
در خلأ
تپیدن آغاز کرد.
*
گهوارهی تکرار را ترک گفتم
در سرزمینی بیپرنده و بیبهار.
نخستین سفرم بازآمدن بود از چشماندازهای امیدفرسای ماسه و خار،
بیآنکه با نخستین قدمهای ناآزمودهی نوپاییِ خویش به راهی دور رفته باشم.
نخستین سفرم
بازآمدن بود.
*
دوردست
امیدی نمیآموخت.
لرزان
بر پاهای نو راه
رو در افقِ سوزان ایستادم.
دریافتم که بشارتی نیست
چرا که سرابی در میانه بود.
*
دوردست امیدی نمیآموخت.
دانستم که بشارتی نیست:
این بیکرانه
زندانی چندان عظیم بود
که روح
از شرمِ ناتوانی
در اشک
پنهان میشد.
فروردینِ 1340
:::: دانلود فایل صوتی ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
فایل صوتی این اثر موجود نیست!
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
نکات مهم:
- درصورتی که گوینده هستید و این شعر را خوانش کرده اید و یا فایل صوتی این شعر را دارید لطفا آن را همراه با توضیحات به ایمیل Neyestan.Raha@gmail.com ارسال کنید تا به صورت رایگان درج شود.
- برای درج آثار خود به صورت رایگان با ایمیل Neyestan.Raha@gmail.com در تماس باشید.
- برای انتقادات و پیشنهادات در مورد این اثر در همین پست نظر بدهید.
::: برای حمایت از تولیدات صوتی منتشر شده در سایت اینجا کلیک کنید :::
- ۹۵/۰۶/۲۳
- ۷۶۴ نمایش