افشین یداللهی - لعنت
شعر لعنت
.:: شاعر: افشین یداللهی ::.
لعنت به تو
که بی رحم ترین سلاح ِ کشتار ِ جمعی ِ دنیا
چشم ِ توست
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
- ۰ نظر
- ۱۸ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۳۰
- ۳۷۳ نمایش
در سایت کتابهای صوتی جهت احترام به قوانین کپیرایت عمدتا تلاش میکنیم کتابهایی را صوتی نماییم که از نخستین چاپ آنها حداقل 10 سال گذشته باشد، با این حال مسئولین محترم انتشاراتی که کتاب صوتی شدهی انتشاراتشان را در این سایت مشاهده کردهاند و نظر مساعدی نسبت به قرار داشتن کتابشان در این سایت ندارند کافی است با ارسال ایمیل درخواست حذف کتاب را اعلام نمایند.
neyestan.raha@gmail.comشعر لعنت
.:: شاعر: افشین یداللهی ::.
لعنت به تو
که بی رحم ترین سلاح ِ کشتار ِ جمعی ِ دنیا
چشم ِ توست
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر فکر میکنم
.:: شاعر: افشین یداللهی ::.
فکر می کنم
ما دیشب مُرده باشیم
مگر آنجا بهشت نبود ؟
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر اولین بار
.:: شاعر: افشین یداللهی ::.
روزی که برای اولین بار
تو را خواهم بوسید
یادت باشد
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر چقدر خوبه
.:: شاعر: افشین یداللهی ::.
چقدر خوبه که تو هستی
چقدر خوبه تورو دارم
چقدر خوبه که از چشمات
می تونم شعر بردارم
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر مسلخ
.:: شاعر: افشین یداللهی ::.
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت
پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید ورفت
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر معما
.:: شاعر: رضا بروسان ::.
جهان دری ست
که به رفتار باد
دست تکان می دهد
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر بیمارستان
.:: شاعر: رضا بروسان ::.
روی تخت دراز کشیدم در اتاق عمل
و آرام آرام به نقره ای کمرنگ بدل شدم
در بیمارستان بوی الکل و نعنا
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر حفره تاریک
.:: شاعر: رضا بروسان ::.
چون خیابانی که می گذرد در مه
و می پیچد در حفره تاریک سر
زندگی از دست رفت
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر تنهایی
.:: شاعر: رضا بروسان ::.
تنهایی در اتوبوس چهل و چهار نفر است
تنهایی در قطار
هزار نفر.
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر بی تو
.:: شاعر: رضا بروسان ::.
بی تو
خودم را بیابان غریبی احساس میکنم
که باد را به وحشت میاندازد
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید