افشین یداللهی - مسلخ
شعر مسلخ
.:: شاعر: افشین یداللهی ::.
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت
پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید ورفت
یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشید ورفت
من در سکوت و بغض و شکایت ر سرنوشت
خطی به روی بخت نگونم کشید ورفت
تا از خیال گنگ رهایی رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید ورفت
شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق
مرحم به زخم فاجعه گونم کشید ورفت
تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
رنجی به قدر کوچ کنونم کشید ورفت
دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت
از افشین یداللهی
:::: دانلود فایل صوتی ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
فایل صوتی این اثر موجود نیست!
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
نکات مهم:
- درصورتی که گوینده هستید و این شعر را خوانش کرده اید و یا فایل صوتی این شعر را دارید لطفا آن را همراه با توضیحات به ایمیل Neyestan.Raha@gmail.com ارسال کنید تا به صورت رایگان درج شود.
- برای درج آثار خود به صورت رایگان با ایمیل Neyestan.Raha@gmail.com در تماس باشید.
- برای انتقادات و پیشنهادات در مورد این اثر در همین پست نظر بدهید.
- ۹۵/۰۶/۱۸
- ۵۱۵ نمایش