رضا بروسان - مدارا
شعر مدارا
.:: شاعر: رضا بروسان ::.
عشق با سر مدارا میکند
و دل را
از پا در میآورد
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
- ۰ نظر
- ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۳۰
- ۵۸۱ نمایش
در سایت کتابهای صوتی جهت احترام به قوانین کپیرایت عمدتا تلاش میکنیم کتابهایی را صوتی نماییم که از نخستین چاپ آنها حداقل 10 سال گذشته باشد، با این حال مسئولین محترم انتشاراتی که کتاب صوتی شدهی انتشاراتشان را در این سایت مشاهده کردهاند و نظر مساعدی نسبت به قرار داشتن کتابشان در این سایت ندارند کافی است با ارسال ایمیل درخواست حذف کتاب را اعلام نمایند.
neyestan.raha@gmail.comشعر مدارا
.:: شاعر: رضا بروسان ::.
عشق با سر مدارا میکند
و دل را
از پا در میآورد
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر مورچه
.:: شاعر: رضا بروسان ::.
اگر تو بخواهی
مورچه ای را از خانه اش دور می کنم
و گرسنگی را به دنیا برمی گردانم
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر بیابان
.:: شاعر: رضا بروسان ::.
چون بیابانی
دور افتادم از خودم
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر جوراب زنانه
.:: شاعر: رضا بروسان ::.
دریا
ران سفیدش را
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر دهانت مهربان بود
.:: شاعر: رضا بروسان ::.
چشم های تو درشت بودند با مژه های زیبا
و صورت گرد تو
مثل کاسه ی ماه بود
و پاهایت که می آمدند تا مرا در گوشه ای پیدا کنند
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر کابوس
.:: شاعر: فاطمه اختصاری ::.
به بالشت سر ِ خود را فرو کنی تا صبح
ولی نخوابی و کابوس ها ولت نکنند
به خود بپیچی از این فکرهای آشفته
که قرص های غم انگیز، عاقلت نکنند
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر پرنده پرید
.:: شاعر: فاطمه اختصاری ::.
دریچه باز شد و آخرین پرنده پرید
الف به فکر پراکندگی ِ پرها بود
اگرچه هیچ کسی برنگشت «رفتن» را
هنوز منتظر آخرین خبرها بود
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر شلوغی
.:: شاعر: فاطمه اختصاری ::.
شهر شلوغی که خودت را گم کنی تویش
شهری که هی زیر دماغت می زند بویش
خاموش، ته سیگارها افتاده هر سویش
دارد نگاهت می کند چشمان ترسویش
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر مثل یک مرد
.:: شاعر: فاطمه اختصاری ::.
یک مرد مثل ِ کافه ای بسته
تصویری از وا/بستگی در کل
معشوقه ی یک دائم الخمرم
یک بطری ِ تا خِرخره الکل!
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر کرم کتاب
.:: شاعر: فاطمه اختصاری ::.
دندان ِ کرم خورده، سرت روی صندلی
کرم کتاب خواندن و تا صبح خر زدن
چک کردن ِ ایمیل و تمام کامنت ها
دنبال هیچ چیز، به هر سمت سر زدن
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید