قیصر امین پور - آرزو

شعر آرزو

.:: شاعر: قیصر امین پور ::.

---

امشب تمام حوصله ام را

در یک کلام کوچک

در «تو»

خلاصه کردم:

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

سیدعلی صالحی - سینه به سینه

شعر سینه به سینه

.:: شاعر: سیدعلی صالحی ::.

---

آسمان آمد وُ

آهسته زیر گوشِ ماه

چیزی گفت انگار

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

سیدعلی صالحی - بگو مگوی کلماتی که من

شعر بگو مگوی کلماتی که من

.:: شاعر: سیدعلی صالحی ::.

---

لطفا شما بیایید واسطه‌ی من وُ

این چند واژه‌ی مشکل شوید،

من می‌گویم به احتمالِ قوی

باید به خوابِ کتاب و خانه و سکوت برگردید

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

سیدعلی صالحی - او

شعر او

.:: شاعر: سیدعلی صالحی ::.

---

چه خوب می‌شد همین لحظه

یک اتفاقی می‌افتاد

مثلا باد می‌آمد

می‌رفت باغ‌های بالا را دور می‌زد

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

سیدعلی صالحی - کم کم باورت می شود

شعر کم کم باورت می شود

.:: شاعر: سیدعلی صالحی ::.

---

من لبریز اسامی روشنِ آسمان بودم

که شبی آشنایانی گمنام

به دیدنم آمدند،

آشنایانِ گمنامی از خوابِ ملایک و می

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

سیدعلی صالحی - ستاره عریان

شعر ستاره ی عریان

.:: شاعر: سیدعلی صالحی ::.

---

در برابرِ این همه ستاره‌ی عریان

این همه بارانِ بی‌سوال،

یا چند آسمان بلند وُ

چند ترانه از خوابِ‌ کودکی .....

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

سیدعلی صالحی - ترانه های من

شعر تکلیفِ تمام ترانه‌های من

.:: شاعر: سیدعلی صالحی ::.

---

تکلیفِ تمام ترانه‌های من

از همین اولِ بسم‌اللهِ بوسه معلوم است

سلام، یعنی خداحافظ!

خداحافظ جایِ خالیِ بعد از منِ غریب

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

سیدعلی صالحی - تا

شعر تا

.:: شاعر: سیدعلی صالحی ::.

---

در سایه‌روشنِ ماه و میله ها

تاخن به رخسارِ دیو،

چوب خط به خواب دیوار کشیده ام.

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

سیدعلی صالحی - کتری کهنه

شعر کتری کهنه

.:: شاعر: سیدعلی صالحی ::.

---

خانه‌ام، در خانه نشسته‌ام،

کتری کهنه

روی اجاق است هنوز، روشن!

دستِ راستم روی دیوار

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

سیدعلی صالحی - حرف و نقاط

شعر حرف و نقاط

.:: شاعر: سیدعلی صالحی ::.

---

گاهی اوقات

هیچ میلی به دیدنِ یک عده آدمی ندارم

اما باز با دستِ باز و دلِ بسته می‌آیند،

می‌آیند مسافرانِ دورِ دریا را

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید