سیدعلی صالحی - حلاج
شعر حلاج
.:: شاعر: سیدعلی صالحی ::.
خاکستری که تویی
خاموشیات چراغی است
خانه به خانه
فراخوان روشنی.
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
- ۰ نظر
- ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۳۰
- ۴۳۷ نمایش
در سایت کتابهای صوتی جهت احترام به قوانین کپیرایت عمدتا تلاش میکنیم کتابهایی را صوتی نماییم که از نخستین چاپ آنها حداقل 10 سال گذشته باشد، با این حال مسئولین محترم انتشاراتی که کتاب صوتی شدهی انتشاراتشان را در این سایت مشاهده کردهاند و نظر مساعدی نسبت به قرار داشتن کتابشان در این سایت ندارند کافی است با ارسال ایمیل درخواست حذف کتاب را اعلام نمایند.
neyestan.raha@gmail.comشعر حلاج
.:: شاعر: سیدعلی صالحی ::.
خاکستری که تویی
خاموشیات چراغی است
خانه به خانه
فراخوان روشنی.
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر کوله بار
.:: شاعر: مهدی فرجی ::.
دنبال من میگردی و حاصل ندارد
موجی که عاشق میشود ساحل ندارد
باید ببندم کولهبار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچجا منزل ندارد
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر باد در کوچه سخت می بردت، توده ابر سایبان می شد
.:: شاعر: مهدی فرجی ::.
باد در کوچه سخت می بردت، توده ابر سایبان می شد
ذره ذره بریدی و رفتی، مادرت داشت نصف جان می شد
تو که از روزهای رفته عمر هیچ طعم خوشی نفهمیدی
عسل زندگی اگر هم بود، به دهان تو شوکران می شد
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر خدا دارد چه چیزی بر سرم می آورد ری را؟
.:: شاعر: مهدی فرجی ::.
خدا دارد چه چیزی بر سرم می آورد ری را؟
هوای عید با خود بوی غم می آورد ری را
مرا بی شعر در ذهنت مجسم کن! نمی خندی؟
تو وقتی نیستی این مرد کم می آورد ری را
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر چیزی نگو، دزدانه و شیرین تماشا کن
.:: شاعر: مهدی فرجی ::.
چیزی نگو، دزدانه و شیرین تماشا کن
بنشین و مثل دختری سنگین تماشا کن
یک کاروان خیس ابریشم همین حالا
از زیر چشم ام رفت سمت چین، تماشا کن!
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر می خواستم که خواب و خیال خودم شوی
.:: شاعر: مهدی فرجی ::.
می خواستم که خواب و خیال خودم شوی
رویا شوی امید محال خودم شوی
لرزید دست هایم و سرگیجه ام گرفت
آوردمت دلیل زوال خودم شوی
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر می توانی بروی قصه و رویا بشوی
.:: شاعر: مهدی فرجی ::.
می توانی بروی قصه و رویا بشوی
راهی دورترین گوشه ی دنیا بشوی
ساده نگذشتم از این عشق، خودت می دانی
من زمینگیر شدم تا تو مبادا بشوی
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر این مست های بی سر و پا را جواب کن
.:: شاعر: مهدی فرجی ::.
این مست های بی سر و پا را جواب کن
امشب شب من است، مرا انتخاب کن
مهمان من تمامی اینها و... پای من
قلیان و چای مشتریان را حساب کن
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند
.:: شاعر: مهدی فرجی ::.
باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند
بالم نمی دهند ، پرم را شکسته اند
نه راه پیش مانده برایم نه راه پس
پل های امن ِ پشت سرم را شکسته اند
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر اگر کسی سرِ راه تو خانه داشته باشد
.:: شاعر: مهدی فرجی ::.
بنشین برایت حرف دارم در دلم غوغاست
وقتى که شاعر حرف دارد آخر دنیاست
شاعر بدون شعر یعنى لال! یعنى گنگ
در چشم هاى گنگ اما حرف دل پیداست
برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید