.:: شاعر: محمدعلی بهمنی ::.
شرمندهام که همت آهو نداشتم
شصت و سه سال راه به این سو نداشتم
اقرار میکنم که من این های و هوی گنگ -
ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
- ۰ نظر
- ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۹
- ۸۲۴ نمایش
در سایت کتابهای صوتی جهت احترام به قوانین کپیرایت عمدتا تلاش میکنیم کتابهایی را صوتی نماییم که از نخستین چاپ آنها حداقل 10 سال گذشته باشد، با این حال مسئولین محترم انتشاراتی که کتاب صوتی شدهی انتشاراتشان را در این سایت مشاهده کردهاند و نظر مساعدی نسبت به قرار داشتن کتابشان در این سایت ندارند کافی است با ارسال ایمیل درخواست حذف کتاب را اعلام نمایند.
neyestan.raha@gmail.com.:: شاعر: محمدعلی بهمنی ::.
شرمندهام که همت آهو نداشتم
شصت و سه سال راه به این سو نداشتم
اقرار میکنم که من این های و هوی گنگ -
ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
.:: شاعر: محمدعلی بهمنی ::.
از خانه بیرون میزنم ، اما کجا امشب ؟
شاید تو میخواهی مرا در کوچهها امشب
پشت ستون سایهها ، روی درخت شب
میجویم اما نیستی در هیچ جا امشب
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
.:: شاعر: محمدعلی بهمنی ::.
دوست من دیدنش آسان نبود
پنجرهاش رو به خیابان نبود
دوست من منظره بستهاش
طارمی پر گل ایوان نبود
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
.:: شاعر: محمدعلی بهمنی ::.
دل خوشم با غزلی تازه، همینم کافی است
تو مرا باز رساندی به یقینم، کافیست
قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم، کافیست
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
.:: شاعر: محمدعلی بهمنی ::.
گاهی چنان بدم که مبادا ببینی ام
حتــی اگـــر به دیده رویــا ببینی ام
من صورتم که به صورت شعرم شبیه نیست
بر ایــن گمـــان مباش کـه زیبا ببینی ام
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
.:: شاعر: محمدعلی بهمنی ::.
دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم ،کافی ست
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاه گاهی که کنارت بنشینم،کافی ست
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
.:: شاعر: محمدعلی بهمنی ::.
نشد سلام دهم - عشق را جواب بگیرم
غـــرور یـــخ زده را ، رو بــــه آفتاب بگیرم
نشد که لحظه ی فرّار مهربان شدنت را
بـــه یادگار ، برای همیشه قاب بگیــــرم
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
.:: شاعر: محمدعلی بهمنی ::.
لبت نــــه گــــوید و پیداست مـیگــــوید دلــــت آری
که اینسان دشمنی ، یعنی که خیلی دوستم داری
دلت مــــیآید آیا از زبانی این همه شیرین
تو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان آری؟
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید
.:: شاعر: محمدعلی بهمنی ::.
ساده بگم دهاتی ام
اهل همین نزدیکیا
همسایه روشنی و هم خونه تاریکیا
برای مشاهده کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید