روزبه بمانی - مدارا

شعر مدارا

.:: شاعر : روزبه بمانی ::.

---

 

---

نشستم کنارت عذابم بدی
عذابم بدی، من مدارا کنم
کنارم پرستیدنو حس کنی
کنارت خدا رو تماشا کنم!

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

روزبه بمانی - باید تو برگردی

شعر باید تو برگردی

.:: شاعر : روزبه بمانی ::.

---

 

---

نه دست خود من نیست باید به تو برگردم
دنیارو نمی دونم من دور تو می گردم
با فکر تو می خوابم از فکر تو بیدارم
نه دست خود من نیست حسی که بهت دارم

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

روزبه بمانی - سلول بی مرز

شعر سلول بی مرز

.:: شاعر : روزبه بمانی ::.

---

 

---

غربت یه دیواره بین تو و دستام
یک فاجعست وقتی تنها تو رو می خوام
غربت یه تعبیره از خواب یک غفلت
تصویری از یک کوچ در آخرین قسمت

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

فاضل نظری - طفل زمین خورده

شعر طفل زمین خورده

.:: شاعر : فاضل نظری ::.

 

---

بغض فرو خورده ام چگونه نگریم؟

غنچه پژمرده ام چگونه نگریم؟

رودم و با گریه دور میشوم از خویش

ازهمه آذره ام چگونه نگریم؟

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

فاضل نظری - سخن چینان

شعر سخن چینان

.:: شاعر : فاضل نظری ::.

 

---

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم

خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم

سیلی هم صحبتی از موج خوردن سخت نیست

صخره ام هر قدر بی مهری کنی می ایستم

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

فاضل نظری - کمترین فایده ی عشق

شعر کمترین فایده ی عشق

.:: شاعر : فاضل نظری ::.

 

---

راز این داغ نه در سجده ی طولانی ماست
بوسه ی اوست که چون مهر به پیشانی ماست
شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار
باز هم پنجره ای در دل سیمانی ماست

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

فاضل نظری - گردش دنیا

شعر گردش دنیا

.:: شاعر : فاضل نظری ::.

 

---

وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند
زندگی یا مرگ، بعد از ما چه فرقی می کند

ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب
وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

فاضل نظری - سرزنش

شعر سرزنش

.:: شاعر : فاضل نظری ::.

 

---

تا از تو هم آزرده شوم سرزنشم کن

آه این منم ای آینه! کم سرزنشم کن

آن روز که من دل به سر زلف تو بستم

دل سرزنشم کرد، تو هم سرزنشم کن

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

فاضل نظری - طلوع

شعر طلوع

.:: شاعر : فاضل نظری ::.

 

---

نشسته سایه ای از آفتاب بر رویش

به روی شانه طوفان رهاست گیسویش

ز دوردست سواران دوباره می آیند

که بگذرند به اسبان خویش از رویش

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید

فاضل نظری - آن روزها

شعر آن روزها

.:: شاعر : فاضل نظری ::.

 

---

ما گشته ایم، نیست، تو هم جستجو مکن

آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن 

دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر

خاکستر گداخته را زیر و رو مکن

برای مشاهده ادامه شعر به ادامه مطلب مراجعه کنید